خنده

برای خنده دور هم جمع شویم

خنده

برای خنده دور هم جمع شویم

مطالب


به سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را مشاهده بفرمائید

۱- دریا را با کدام یک از ویژگی های زیر تشریح می‌کنید؟
آبی تیره، شفاف، سبز، گل‌آلود

۲- کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع یا مثلث

۳- فرض کنید در راهرویی راه می‌روید. دو در می‌بینید. یکی در ۵ قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو. هر دو در باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است. آیا آن را بر می‌دارید؟

۴- رنگهای روبرو را به ترتیب اولویتی که برایتان دارند بگویید . قرمز، آبی، سبز، سیاه و سفید

۵- دوست دارید در کدام قسمت کوه باشید؟

۶- در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه‌ای، سیاه یا سفید

۷- توفانی در راه است. کدامیک را انتخاب می‌کنید: یک اسب یا یک خانه؟


تحلیل پاسخ ها:
۱- آبی تیره : شخصیت پیچیده
سبز: آسان گیر و بی‌خیال
شفاف: به سادگی قابل درک
گل‌آلود: آشفته و سردرگم

۲- دایره : سعی می‌کنید طوری رفتار کنید که خوشایند همه باشد.
مربع: خودرأی و خود محور
مثلث: یک دنده و لجباز
(اندازه اشکال با خودخواهی و منیت شما ارتباط مستقیم دارد)

۳- بله : شما آدم فرصت طلبی هستید
نه: آدم فرصت‌طلبی نیستید.

۴- این سئوال، اولویت‌های شما در زندگی را مشخص می‌کند.
آبی: دوستان/ روابط
سبز: شغل و حرفه
قرمز: شهوت و دلبستگی
سیاه: مرگ
سفید: ازدواج

۵- میزان ارتفاعی که انتخاب می‌کنید رابطه مستقیم با میزان جاه طلبی شما دارد .

۶- قهوه‌ایی: فروتن و خاکی
سیاه: غیرقابل پیش‌بینی، سرکش، هیجان‌انگیز
سفید: برتر، مغرور، تاثیرگذار

۷- این سئوال، اولویت‌های شما به هنگام مشکلات را تعیین می‌کند.
اسب: همسر
خانه: فرزند

مطالب

مرد جوانی ، از دانشکده فارغ التحصیل شد . ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد . او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد .

بالاخره روز فارغ التحصیلی فرارسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و به او گفت :

من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری دردنیا دوست دارم . سپس یک جعبه به دست او داد . پسر ، کنجکاو ولی ناامید ، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا ، که روی آن نام او طلاکوب شده بود ، یافت .

با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت : با تمام مال و دارایی که داری ، یک انجیل به من میدهی؟
کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد .

سالها گذشت و مرد جوان در کار وتجارت موفق شد . خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده . یک روز به این فکر افتاد که پدرش ، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند . از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود . اما قبل از اینکه اقدامی بکند ، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر ، تمام اموال خود را به او بخشیده است . بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید .

هنگامی که به خانه پدر رسید ، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد . اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت . در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد . در کنار آن ، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت ، وجود داشت . روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود : تمام مبلغ پرداخت شده است

مطالب

آهو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.

شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.حاکم پرسید : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.


نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید

نتیجه گیری دانشجویی: هر کی  گفت  خرتم....باور  کن  که  یا  خره..یا  خر  شده..چه  میشه  کرد