خنده

برای خنده دور هم جمع شویم

خنده

برای خنده دور هم جمع شویم

خنده

- یارو میخواست غرق مناجات نشه ، جلیقه نجات تنش میکنه.

327- ت یارو تلویزیون میخره. فرداش میره مغازه طرف کنترلش پس میده میگه: داداش توی جعبه اش یه ماشین حساب بود گفتم بیام پس بدم ، آخه حروم خوری به ما نیامده.

228- به یارو میگن: دخترتو به کی دادی؟ یارو میگه: غریبه نیست ، دامادمه !

229- یارو را میبرند کلانتری. یارو میگه: واسه چی منو آوردید اینجا؟ بهش میگن: برای عرق خوری ! یارو میگه: ا دمتون گرم پس بریز بخوریم.

230- یارو سرشو بدون آب شامپو میزده میخواست بشوره. بهش میگن: چرا آب نمیزنی؟ یارو میگه: آخه رو شامپو نوشته بود برای موهای خشک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد